همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

اولین بار بدون مامان بودن.....

سلام عزیز دلم دیروز برای اولین بار بدون مامان خونه بودی قبلا با ،بابا اسماعیل ،بابا و مامان خودم رفتی بیرون اما تو خونه بمونی من برم بیرون........نه دیروز 13 شهریور 91 ختم مامان بزرگ دختر عموهام بود.......خدا بیامرزدش مثل مادر بزرگ خودم بود.......میخواستم ببرمت اما خاله سحر و خاله سارا اومدن خونمون......منم واست غذا گذاشتم و با مادری رفتیم ختم........یک ساعت شد.....دل تودل خودم نبود.....همش میگفتم چرا بچه ها زنگ نزدن؟......یعنی واقعا آروم مونده بودی؟ البته خیلی خاله هاتو دوست داری وقتی اونا باشن حتی بغل منم نمیای وقتی برگشتم دیدم  تو بغل خاله سحر خوابیدی میگفتن بازی کردی....بعد سرتو گذاشتی رو شونه ی خاله سارا......تابت داده بود........
15 شهريور 1391

هاپو میگه.....

ستاره ی زندگی من امروز 11 شهریور 91 پرسیدم هاپو میگه؟......... هاپ هاپ سریع بعد من گفتی هاپ .......همچین ذوق کردم که شمام فهمیدی چه شیرین کاری کردی....هی مدام میگفتی..... هاپ .... هاپ .... هاپ چهارشنبه 8 شهریور مادری اینا اومده بودن.......مادری به باباجون گفت حاجی کجایی بچه ام دنبالت میگرده؟ حاجی؟.......شمام گفتی....... آنی دیگه مادری از ذوق و شوق همه رو خبر کرد که نوه ی گلش میگه حاجی......تند و تند هم میگفت حاجی شمام تکرار میکردی آنی و میخندیدی میگم بابا کو؟ رفت؟.....شمام میگی دَف البته دَ رو میکشی میگم خاله کو ؟ میگی نیــــــــــــــس به خاله میگی آده به سحر میگی دَ هَ به سارا میگی ...
11 شهريور 1391

هوراااااااااااا....هورا وندا

دختر برگ گلم...گلبرگم جمعه 3 شهریور 91 ، داشتی با جورچینت بازی میکردی و مینداختی تو میله منم برات دست میزدم و میگفتم هورااااااا........خوب نگام کردی و یه دونه دیگه انداختی..... دست زدی.....دستتو بردی بالا و گفتی هِــــــــــــــــــــــــــــــه انقدر ذوق کردم.....چند بار دیگه هم تکرار کردیم.....وقتی بابا هم اومد بهش گفتم و ذوق زده اش کردم امشبم 9 شهریور 91 ، با مادری اینا و خاله نرگس من رفتیم پارک.....متین پسر خاله نرگس خیلی دوستت داره و همش قربون صدقه ات میرفت....شمام خیلی دوسش داری و باهاش بازی میکنی......متین رفت بازی کنه بهش اشاره میکردی بیاد....بابا صدا زد متین بیا .....متیـن........الهی دورت بگردم شمام صداش زدی و گفتــــی... ...
10 شهريور 1391

مروارید های ششم و هفتم

گل ناز یکی یک دونه ی من ششمین مروارید درخشانت روز شنبه 4 شهریور 91 خودشو بما نشون داد آدرس: دندان پیشین کناری سمت چپ پایین هفتمین مروارید هم پنجشنبه 9 شهریور 91 دیده شد،یه کم لثه ات سفید شده آدرس: دندان پیشین کناری سمت راست بالا مبارکت باشه گل خوشبو و تمیزم فقط از خوراک افتادی مامانی....یعنی بیشتر دوست داری فرنی آرد برنج بخوری...اونم فقط با کمی شکر و آب دوستت دارم دنیای زیبای من ...
10 شهريور 1391

13 ماهگی نفسم

عطر بهشتی من سیزدهمین ماه تولدت مبارک امروز یک سال و یک ماه و یک روزه....... که ما تو روداریم خدارو شکر بخاطر گل زیبا و دوست داشتنی که بهمون داد   امروز یه دونه مژه خوشگل افتاده بود گوشه ی چشم نازت.....برداشتم و بوسیدمش....بیاد روزهای اول تولدت افتادم که فقط دوتا دونه مژه داشتی.......و منم هر روز تعداد مژه هاتو میشمردم ...... و با ذوق به همه میگفتم مژه های عروسکم بلند شده....همه میخندیدن و میگفتن خوب معلومه بلند میشه این طبیعیه و بعد از تولد مژه در میارن.....اما برای من خیلی شیرین بود و هست امروزم رفتیم بازار و دخمل نازم انقدر ذوق اسباب بازی هارو داشت...از یه عروسکم خوشش اومد و منم برات خریدم.....گرفته بودیش تو بغلت و ...
7 شهريور 1391

آفتاب زندگیم

دخترم برگ گل ست ...... نازک و با احساس ..... شبنم صبح دل انگیز زمستان منست ........ دخترم آب روان ست ...... که صدای نفسش ......آرامش رفتنش ( احساس ) ست ...... خنده اش مرگ غم ست بوسه اش کام بهشت گریه اش اشک و صدایش روح نیاز نرگسش عشق و تنش مایه فخرو نگاهش آفتاب من است . ...
5 شهريور 1391

اندر حکایت قند عسلم این روزهـــــــــا...

شاخه نباتم ، داری خانم میشی و معنی حرفای مارو متوجه میشی الهی قربونت بشم تا میگیم بریم دَ دَ ر دیگه هیچی نمیگی تا آماده بشیم و بریم میگم نه نمیشه دیگه دست به هیچ چیز نمیزنی میگم به به باید بخوری ، حتی دارو رو راحت میخوری گل خوشگلم فکر کنم شکلات دوست نداری....آخه هربار بهت دادم نخوردیش و گذاشتی دهن من و بابا اما تا دلت بخواد لواشک دوست داری و آلبالو خشکه وای نازنینم چهارشنبه یک شهریور برا بار اول نون و پنیر خوردی اونم چهار تا لقمه اندازه لقمه های مامان که واسه شما ساندویچ محسوب میشه ، یکم هم کره مالیدم رو نون وقتی هم میخوام بهش یه چیزی بدم بخوره اونی رو میخواد که خودم میخورم.... بعد از تولدت وقتی خاله سحرو میز...
4 شهريور 1391

عکسهای دیدنی.....

دلم براشون تنگ میشه......دلم برا کارای کوچمولوگیات تنگ میشه وقتی میخوای بیای بغلم وقتی میخوای با لوس شدن وناز اومدن چیزی رو بگیری یا کاری رو انجام بدی بقیه رو میذارم ادامه مطلب... عاشق این سبک نشستنتم....در واقع میمیرم برا طرز نشستنت شمام عاشق دید زدنی...خودمو کشتم تا برگشتی و نگام کردی میدونی باید بذاری تو گوشت؟....از کجا؟.....قربون هوشت بشم کاری هست که شما انجام نداده باشی؟؟؟سر بطری رو با دندونش میگیره و کیف میکنه هر جا تلفنو بذارم شما پیداش میکنی و ................... اینجا برا اولین بار خودت از صندلی ماشینت رفتی بالا...اما ناز می اومدی تا بیارمت پایین حالا به راحتی میری بالا و میای پای...
4 شهريور 1391

وندا میگـــــــــــــــــــــــــه...........وندا

عکس آتلیه وندا رو گرفتیم...........................رفتیم و نصبش کردیم......... حالا..............هی وندا میگه این چیــــــه؟.........مام میگیم عکس وندا............. وندا میگه: نَ نَ (همون نی نی ).................میگیم نه...وندا....... تا شنبه 28 مرداد 91 وندا پرسید این چیــــــــــه؟ و با دست عکساشو نشون داد گفتم وندای نازه منه دوباره گفت نَی نَی گفتم وندا یهو گفت................... دَ دا ؟ وای مردم از ذوق ...انقدر فشارش دادم و بالا و پایین پریدم که نفسم گرفت دوباره گفتم وندا........... دوباره عشقم گفت دَ دا حالا دیگه تا میگم ونداست میگه دَدا عزیز دلم برای اولین بار اسمتو گفتی خیلی...
1 شهريور 1391