همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

چندتا عکس خوشمل از 3ماهگی نانازم

اینجا دقیقا سه ماهه ای تو این عکس برده بودمت حمام،چقدر پوشوندمت! من کاراته کارم،برید کنار ها ها ها گل یاس داره آفتاب میگیره       چقدر پاهای نازت کوچمولو هستن آی آی آی آی آیییی آب دهنتو ببین! ببخشید عسلکم،چاقو دستم بود شمام پاتو تکون دادی یه کوچولو چاقو پاتو برید، منم با دستمال مرطوب تمیزش کردم تتراساکلین مالیدم روش و چسبش زدم،البته اینم بگم سطحی بود و خون نیومد،بازم معذرت   دقت کردی مامی همه رنگی بهت میاد اینم با رنگ آبی   انقدر چشای خوشگلتو نوچ نکن دردشون میادااااااااااا این آخرین بار که این کلاه میپوشی آخه تمام لباسای سایز صفر...
19 آبان 1390

پرنسس وندا 100 روزه شد

تفلد ١٠٠ روزگیت مبارک هستی من مامانم اولین لالایی که واست میخوندیم من و بابا این بود:     لا لا لا لا یی لالا لا لایی گنجشک خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی مهتاب خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه اما وقتایی که خوابت میاد و گریه میکنی و می می نمیخوری و بینش گریه میکنی فقط کافیه بگم..... لا لا لا لاییی لا لا لا لایی و همین طور همین یه خطو بخونم تا راحت بخوابی این لالایی رو هم تو آلبومت بود اینم تازه واست میخونم ...
14 آبان 1390

وندای من چی می خواد؟؟؟؟؟؟؟؟

الهی فدات شم که یه کاری میکنی مامان گیج بشه و مات نگات بکنه گذاشتمت زمین داری بازی میکنی و باهام حرفای قشنگ قشنگ به زبون خودت میزنی وسط اون همه شیرین کاری یه کوچولو هی نق نق هم میکنی،میذارمت تو بغلم بهت می می بدم میزنی زیر گریه تا اونجا که فکر میکنم  میخوای دوباره بذارمت سرجات بازی کنی که یه دفعه یه جوری می می میخوری که انگار از قحطی اومدی مامانی وای اگه بدونی الان چیکار کردی سرت رو بازوم بود و داشتی دور و برتو دید میزدی ،یهو سرتو رو شونه ی مامان تنظیم کردی و صورتتو رو به صورتم گذاشتی و خوابیدی وای چه عشقی داره مامان تو بودن ...
10 آبان 1390

دلنوشته های مادر خانومی

چقدر زود گذشت و سه ماه شد،انگار همین دیروز بود... از خونه ی مامانم برگشتم خونه و قرار شد ماه آخر و برم اونجا بمونم اما ساعت ٣.٥ صبح کوچولوی توی دلم کم طاقت شد و منو از خواب بیدار کرد اما نه با درد بلکه با آب بازی که شروع کرده بود،ما هم سریع خودمونو رسوندیم بیمارستان مادر و کودک، و دردها و انتظار من همراه با دعاها و نگرانی و صدالبته انتظارهای بابا شروع شد تا اینکه بعد از ١٥.٥ساعت درد و دلهره دلیل زنده موندن من و زندگیه بابایی چشمای قشنگشو بدنیا باز کرد و به زندگی لبخند زد،و اضطراب و از چهره ی همه ی اونایی که تو اون لحظات سخت کنار بابا و مامان بودن کنار زد... چقدر زود گذشت...انگار همین دیروز بود که دستامو بین انگشتای کو...
9 آبان 1390

ما هم خودمونو مسخره کردیم با جدا خوابوندن وندا

مامانم،الهی دورت بگردم که دوست داری پیش خودمون بخوابی،در طول روز انقدر توی خواب پریدی بالا و ترسیدی و گریه کردی که فکر کردیم اگه شبا هم همین طور بشی خیلی می ترسی، آقای پدر هم گفت بعدا یه فکر واسه مسولیت پذیریش میکنیم و دوباره از دیشب تصمیم گرفتیم پیش خودمون بخوابی دوست داریم مرواریدم   ...
8 آبان 1390

قد وندا

سلام سلام صد تا سلام انقد خوشحالم که دوست دارم داد بزنم جیغ بکشم صبح دخترمو بردیم مرکز بهداشت و قد و وزنشو اندازه گرفت و خیالمونو راحت کرد و گفت رو منحنیه دردونه الان که دارم می نویسم شما تو کریرت داری خواب پروانه هارو می بینی ملکه ی من 2 ماهه که بود بردیمش واسه واکسن،قدشو که اندازه زدن گفتن نسبت به سری قبل(15روز قبلش)فرقی نکرده و یه معاینه ویژه دادن واسه سه ماهگی و گفتن اگه باز تغییری نداشت باید ببریمش پیش متخصص که امروز رفتیم و خدارو شکر وضعیت ناردونه ی ما طبیعی گزارش شد خدایا ممنوووووووووووووووووووووووووووووونم ...
7 آبان 1390

وندای سه ماهه

از شیر خوردنت و خوابیدنت  شروع کنیم باشه موش موشی: تا یک ماهگی: هم روز و هم شب فقط برای شیر خوردن بیدار میشدی،و هر یک ساعت و نیم یه صدایی مثل اونگه میدادی یعنی گرسنه ای و بین ٥تا١٠دقیقه شیر میخوردی و چونه ی کوچولوت زود خسته میشد و بینش بهش استراحت میدادی و بعدم گاز معدتو خودمون میگرفتیم و میخوابیدی فکر کنم در هر وعده   ٣/١ می می رو میخوردی،آخه من تا سه بار از یه می می بهت شیر میدادم تا دو ماهگی: ساعت بیدار  بودنت در طول روز بیشتر شد ولی باز اکثرش خواب بودی دردونه شاید روی هم ٢تا٣ ساعت بیدار بودی،شبا هر ٢ساعت بین ١٠تا١٥دقیقه شیر میخوردی و بعضی وقتا گاز معدتو نمیدادی بیرون، چونه ی فسقلیت هم قوی شده و م...
7 آبان 1390

وندا سه ماهه شد

چشمانت را باز کردی و دنیا غرق نگاه زیبایت شد زیبایی های دنیا از آمدن تو پیدا شد،روزها گذشت و چهره ی زیبایت در آسمان دلم آفتابی شد دریای زندگی به داشتن مرواریدی چون تو می نازد.....همه ی زیبایی های دنیا با آمدن تو می آید و اینگونه زندگی با تو زیبا میشود تولد سه ماهگیت مبارک پرنسسم ...
6 آبان 1390

عکس عکس عکس

صورت نی نی بعد از بازیگوشی موقع شیر اندر احوالات شلوار نی نیمون وقتی پتو رو زدم کنار،انقدر که پاتو تکون دادی این عکس+یه عکس از مامان و بابا،عکسای مورد علاقه ی شماست مامانی ...
5 آبان 1390