همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

هم بازی های وندا

فرشته کوچولوی من موقعی که شما تو دل مامان بودی دختر عمه فرزانه(فرحناز) هم یه نی نی تو دلش داشت بعد فهمیدیم عمه مرضیه هم یه نی نی داره، نی نی عمه فرحناز 21 آبان بدنیا اومد یعنی 3 ماه و 15 روز بعد از شما اسمشم گذاشتن مهدی اینم عکس آقا مهدی نی نی عمه مرضیه هم 5 آذر بدنیا اومد یعنی 3 ماه و 29 روز بعد از شما اسمشم گذاشتن طناز اینم عکس طناز خانم ...
7 آذر 1390

محرم 90

محرم امسال واسه من یه رنگ دیگه شده کوچولوم تو بغلمه و من مادر شدم سالهای گذشته بر رنجی که امام معصوممان وخاندانش متحمل شدند عزادار بودم اما امسال که حس مادر بودن را چشیدم امام حسین(ع)و همسر گرامیشان را درک می کنم امیدوارم هیچ مادری ناخوشی فرزندشو نبینه ...
7 آذر 1390

تب بعد از واکسن

قربونت برم که اینقدر صبوری،دیروز از مرکز بهداشت که برگشتیم خوابیدی و هی بیدار شدی شیر خوردی تا ظهر که روی جای واکسنت کیسه آب گرم گذاشتم اولش خوب بود اما تا خواستم لباستو عوض کنم بریم ملاقات نی نی عمه مرضیه زدی زیر گریه،از همون گریه هایی که دلم میلرزه و ازشون وحشت دارم،تو بغلم آرومت کردم و آروم میزدم به پشتت و راه میرفتم بابا هم پشت سرمون میومد با شما صحبت میکرد و نازتو میخرید و شمام هر از گاهی باز یه آه میکشیدی و ناز می اومدی تا آروم شدی،بغل بابا هم نمی رفتی،دوباره اومدم لباساتو عوض کنم که گریه کردی و رفتی بغل بابا ما هم بی خیال ملاقات رفتن شدیم و شما رو خوابوندیم و آروم دستات گرفتیم تا اینکه خوابیدی. اینم عکس کیسه ی آب گرمته شب حا...
7 آذر 1390

اولین لباس کاملا دخترونهههههههههه

مبارک مبارک لباس نو مبارک عزیز دلم این اولین لباس کاملا دخترونه ی شماست (دامنیه) قبلا عسلم همش سرهمی  و بلوز شلواراش اندازش بود اما حالا اینم اندازش شده،درست در اولین روز 4 ماهگی،وقتی تنت کردم صدتا بوس از لپات گرفتم و بابا هم وقتی اومد خونه انقدر ذوقت کرد که یادش رفت باید ناهار بخوره اینجا هم انقدر دست کردی تو دهنت تا حالت بد شد و مجبور شدم دستاتو بگیرم تا بخوابی ...
7 آذر 1390

در 4 ماهگی چطور می خوابیدی و شیر می خوردی؟

عسل بانوی من اول از خوابیدنت بگم؛ در این ماه خوابت تقریبا مرتب شده،صبح یا ساعت 6 بیدار میشی و یک ساعت بازی میکنی و دوباره می خوابی تا 10.5 یا 11 و یا اینکه 9 صبح بیدار میشی و یک ساعت بازی میکنی و دوباره میخوابی تا 11.بعد که بیدار میشی هی 30 الی 45 میخوابی و یک ساعت و نیم بیداری تا بشه ساعت 4 یا 4.30 که می خوابی تا 8 شب و دوباره خوابیدن و بیدار شدنای کم تا بشه ساعت 10.30 که میخوابی تا صبح. حالا این وسط ما شیفتی غذا می خوریم و نوبتی می گردونیمت که حوصله ی خانم خانما سر نره بماند. واینک نحوه ی شیر خوردنت در این ماه؛ بازیگوشی بازیگوشی بازیگوشی...........وقتی خوابی 2 ساعت به 2 ساعت بیدار میشی و کامل شیرتو میخوری اما امان از وقتی که نانا...
7 آذر 1390

واسکن 4 ماهگی

آخییییییییییییییییییییییش تموم شد رفت تا 6 ماهگی یعنی دو ماه دیگه اگه بدونی قند عسلم با چه استرسی دیشب خوابیدم،همین قدر بگم که از استرس دندون درد وحشتناکی گرفتم و تا صبح نخوابیدم،صبح که می خواستم آمادت کنم بریم مرکز بهداشت نمی دونستم دارم چیکار میکنم و هی گیج میزدم،خلاصه آماده شدیم و رفتیم ولی تا رسیدیم دیگه پاهام جون نداشت برم داخل،هی باباجون بهم دلداری میداد و می گفت نترس دخمل ما قویه نگران نباش واسه سلامتیش خوبه و...که اگه واسه خودت نبود عمرا می بردمت، وزن و قد و دور سرت و انداه زد و گفت نرماله و خوب فقط دور سرت یک سانت بیشتر نسبت به دفعه قبل رشد نداشته که باید 15 روز دیگه بریم واسه دور سر خانم خانما،ایشالا که چیزی نباشه، بعد قطره ا...
6 آذر 1390