همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

یه دنیایی وندای من

1391/4/19 1:48
نویسنده : مامان صدف
553 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل خوشبوی من

قربونت برم که هر روز یه عالمه کار جدید میکنی و منم ذوق مرگ میشم

ملچ ملوچ میکنی دیدنی البته بدون اینکه غذا بخوریا با دهن خالی منم اداتو درمیارم و یه بار من انجام میدم یه بار شما و کلی باهم می خندیم

راستی قبلا صداتو خش دار میکردی الانا من صدامو اینجوری میکنم شمام پشت سر من انجام میدی و باز باهم کیف میکنیم

راستی مامی دوشنبه ی گذشته لبت خورد به لبه ی مبلت و بالای لثه ات زخم شد انقدر ترسیدم و انقدر گریه کردی ، اولش فکر کردم دندونای بالاته اما بعد دیدم خدارو شکر نیست اما گلم خیلی بد بود ایشالا دیگه چیزیت نشه

 شنبه ی گذشته دونه های قرمز هم ریختی بیرون اول فکر کردم حساسیته اما دوشنبه عمه فرزانه دید و گفت مخملکه اما مامان سوسنی که دید گفت مال شربت سفکسیمه که میخوری و نگران کننده نیست

سه شنبه هم رفتیم خونه ی خاله میترا(خاله ی خودم) برای اولین بار با بچه ها بازی میکردی و توی جمعشون بودی،خوش بحال بچه ها شد همشون دوستت دارن (پارمیدا،ماهک،هلن،متین)

وای گل دخترم شنبه ده تیر ماه تکیه دادی به مامان و ایستادی انقدر ذوق کردم که نگو قند تو دلم آب شد

موش موشکم تو آینه خودتو نگاه میکردی و دهنتو می چسبوندی به آینه فکر کنم بجای منم خودتو میبوسیدی

16 تیر خونه ی مامان سوسنی بودیم شب موقع خواب بابا سرشو میذاشت رو دستت سرشو میزدی کنار و بابا هم ولو میشد رو تشک شمام میخندیدی ، که دیدیم خانم کوچولو سرشو میذاره رو بالش و مثل بابا میاد عقب و ولو میشه ، قربونت بشم که خیلی باهوشی

همون شبم با هزار بازی و شعر که مامان سوسنی میخوند و بابا میرقصید غذا خوردی و در حین غذا خوردن هم خودتو تکون میدادی همه مونو سر ذوق آوردی یه دونه

همون دوشنبه رفتیم خونه ی عمه فرزانه بابا مهدی رو بغل کرد شمام تو بغل من بودی  (قبلش بغل بابا بودی و داشت باهات بازی میکرد اما چون بابای مهدی نبود و همین طور به شما دوتا نگاه میکرد بابا بغلش کرد) خلاصه داشتی می می میخوردی تا دیدی مهدی بغل باباته از بغلم پایین اومدی و با عشوه و ناز رفتی پیش بابا و خودتو لوس کردی و رفتی بغلش

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نایسل
19 تیر 91 1:41
آخیییییییییییییییییییییییییییییییی افرین خاله بزرگ شدی واستادی


مرسی خاله جونی ایشالا نی نی خودت
نایسل
19 تیر 91 1:41
ای جان بلد شده بوس کنه


اونم چه بوسایی فقطم خودشو میبوسه ما که میگیم بوس بوس سرشو میاره نزدیک
نایسل
19 تیر 91 1:42
ای جون هر کاری باباش میکنه اینم انجام میده افرین خاله کاش ما هم میدیدیمم


دخملم طوطی شده
نایسل
19 تیر 91 1:43
ای جان بچه ها دوس ندارن کسییی رو بغل کنین
خواهر زاده من میزد زیر گریه حتی اگه باباش عروسک بغل میکردد : همچیننن لباشو ور میچیییددد که خدا میدونه


وندا خیلی حساسه خاله
نایسل
19 تیر 91 2:57
اخی عزیزز دلم