همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

بوس.....آ آ.......سر سری

1391/4/11 5:51
نویسنده : مامان صدف
451 بازدید
اشتراک گذاری

دردونه خانم سلام ملکم خوبی مامانی

دلم نیومد این عکستو نذارم ،داشتم کشو کمدتو تمیز میکردم مثل فشفشه رفتی داخلش

قند عسل چند وقتی هست که میگم بوس بده سرتو می چسبونی به لبم حتی برا بابا جونی(بابای خودم) هم اینکارو کردی اما مامانی با عرض شرمندگی من یادم رفته بود به بابا بگم تا امشب...........

بابا بغلت کرد و داشتین باهم بازی میکردین که بابا گفت......ببوسم دخملمو .......یه دفعه دیدم بابا محکم تو بغل فشارت میده و میبوستت و دور سالن میچرخه.............بعدم با ذوق گفت دیدی چیکار کرد؟ .....بعد هم با تفصیل توضیح داد که دخملیمون تا بابا گفته بوس سرشو چسبونده رو لب بابا

سه شنبه گذشته با هم رفته بودیم ددر دودور (پارک) شمام بغل بابا کیف میکردی....دست مبارک هم تو دهن مبارکت بود......بابا دستتو می آورد بیرون و میگفت آآ....شمام یه اَ او ( الف اول با فتحه) میگفتی و دستتو تکون میدادی و دوباره میکردی تو دهنت...این بگو مگوی بابا و دختر ادامه داشت تا بابا تسلیم شد و کوتاه اومد.... همین طور که داشتیم به گردش سه نفریمون ادامه می دادیم هر از چند ثانیه ای شما دستتو می آوردی بیرون یه اَ او با حرکت دست تو هوا می گفتی و دستتو میکردی تو دهنت....ماهم از ذوق و خنده مردیم و هی باهات تکرار میکردیم آآ....آآ

الهی فدای این هوشت بشم که من و بابا رو دیوونه ی خودت کردی

گل فسقلی خودم چند شبی هست که دیر میخوابی و توی تاریکی همه جارو دید میزنی و بازی می کنی تا بخوابی

امشبم از همون شبا بود منم خوابم میومد.....خوابوندمت توی بغلم اما پاشدی و بازی کردی منم نشستم........باز گرفتمت توی بغلم و نشسته بهت می می دادم تا بخوابی اما از بغلم پایین اومدی و رفتی سر بابا رو که تازه خوابیده بود هی به چپ و راست گردوندی....منم گفتم وندا خانمی صبح زود بیدارت میکنما...........شما چیکار کردی..........نسشتی و سرتو تکون میدادی انگار که می گفتی آآ .... دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و زدم زیر خنده و چندتا بوست کردم ....شمام تا دیدی دارم می خندم و خوشم اومده هی چهار دست و پا میرفتی......سرسری.....می نشستی...سرسری....بعدم چهاردستو پا وایسادی یک دو میکنی که دیگه بغلت کردم و می می خوردی و خوابیدی....

خوابای خوب ببینی مامان

راستی این صدا زدن این روزهای فندقی ماست:

تلفظ بابا؛ بابایی ، بابا ، بابّـــــــــــــایی ، بَبّایی ، بوبّایی ، بابابابایی

تلفظ مامان؛ ماما ، مام ، ما ، مَمانی ، مامانی ، مامـــــــــــــانی ، مَمَنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان نوژاجوني
11 تیر 91 10:45
قربون دخترمون بااون اداهاي قشنگش


خدا نکنه عزیزم
مامان نوژاجونی
11 تیر 91 20:23
سلام مامی وندا.عزیزم فکرکردم اهل تهرانید.یکی ازعکسای ونداروبه آدرس مجله شهرزادایمیل کن به همین راحتی گلم ببوس دخترمونو


نه عزیزم شیراز هستیم، ممنون
الهام مادر اينده
12 تیر 91 0:52
وندا خانومي تو كاري هست كه نكني عسل خاله


واقعا خاله جون
helma
13 تیر 91 15:23
bayad esmeto gozasht aroosake hame karejijale maniiiiiiii


آره واقعا، مرسی هلی دوستت دارم
نایسل
16 تیر 91 2:14
اخ عزیززز دلم فسقل من تو کمد میری الهی قربونت بشم من نابغه من


مرسی خاله
نایسل
18 تیر 91 23:02
الهی قربونش بشم من


خدا نکنه عزیزم
نایسل
18 تیر 91 23:03
دختر طلاتو هزارتاببوسسس


حتما ، می بوسمت الناز جون