وندا خانم وروجک
سلام ماه آسمونی من
مامانم ، عزیزم این روزها خیلی بازیگوش شدی ، یه دقیقه یه جا بند نمیشی
هی از تک پله آشپزخونه میری بالا و میای پایین
قربون من من گفتنات بشم که یک ساعت طول میکشه بخوابونمت و تا میذارمت سر جات و میرم کارامو انجام بدم چهار دست و پا از اتاق میای بیرون و همین طور هم میگی من من من تا بغلت کنم
وروجک خونه توی روروئکت نمیشینی اما دوست داری از بیرونش با عروسکاش بازی کنی منم باید بگیرمش تا نره و شما نیفتی
خوشگلم وقتی می خوای بخوابی و می می هم نمی خوای (خود کفا بخوابی ) چشمای نازتو بهم دیگه فشار میدی ، انقدر هم خوردنی میشی
این روزا همش بغلمی و باهم دیگه مسیر اشاره کردناتو دنبال میکنیم
خودت دستمو میاری جلو صورتم و میگی ای یعنی می خوای دالی بازی کنیم
دخمل باهوشم لی لی حوضک بازی می کنی بیا و ببین ، میگم لی لی حوضک انگشت اشارتو میذاری کف دستم و بعد هم شروع میکنی انگشتامو یکی یکی می بندی
قند عسلم وقتی تو خونه می چرخی واسه خودت هی آواز هم می خونی
دت دت دت دت دتیش دتی دتی ات ات ات ات ات نننننننننننننننننن با فتحه بت با فتحه
انگشت اشارتو هم میکنی تو دهنت و میگی هوف مثل فوت کردن
الهی بمیرم مامانی که تا حالا دوبار انگشتتو گاز گرفتی یه بار وقتی فقط دوتا دندون داشتی و یه بارم با چهار تا دندونت و هر دوبارشم خیلی محکم بود و دردت اومد و انگشتت سیاه شده بود
خدارو شکر الان چهار روزه که وعده های غذاتو می خوری از 20 خرداد
ماکارونی و هندوونه خورون
آخرش یه تکه کوچولو از توپتو با دندونای فسقلیت کندی ، این النگوتم ١٨ خرداد واست خریدیم خیلی دوسش داری و توی طلا فروشی نذاشتی واست بذارن توی جعبه....برعکس من که طلا دوست ندارم
این خرگوشی هم عمه گلناز بهت هدیه داده روزی که رفتیم مغازش (عمه مغازه ی سیسمونی راه انداخته) خیلی دوسش داری