روزهای غمناک
سلام دختر شیرینم
مامانی 3 هفته پیش بود که تو مدفوعت خون دیدم البته کم بود اما همین منو تا مرز مردن برد ، بردمت پیش دکتر البرزی و گفتم که غذا هم نمی خوری ، واست آزمایش ادرار نوشت و چند روز بعد دوباره جواب آزمایشو بردیم نشون دادیم گفت عفونت نداره اما باید دوباره تکرار بشه چون درست ادرارشو نگرفتین و چند تا میکروب باهاش قاطی شده
اومدیم خونه و روز بعد اسهال گرفتی ، 12 مرتبه دفع داشتی خیلی نگرانت شدیم ، رفتیم پیش دکتر ظهوری که اونم گفت چیزیت نیست مثل دکتر البرزی ، اما بهت داروی او آر اس و شربت کوتریموکسازول داد،
داروهاتو مرتب بهت میدادم اما فقط شربتو می خوردی تا اینکه دیشب ساعت 3 دیدم داری تو تب می سوزی فورا بابا رو صدا زدم و تا صبح بالا سرت نشستیم و من گریه می کردم و رو سرت دستمال میذاشتم و بابا هم پاشویه ات میکرد ، قطره ی استا مینوفن هم بهت داده بودم اما تبت رو 40 بود ، ما هم پاشویه رو ادامه دادیم تا اینکه تبت پایین اومد ، صبح ساعت 7 بود که احساس کردم داری می لرزی با ترس صدای بابا زدم و پتو کشیدم روت و گرمت کردم ، اما تب هم داشتی ، داشتم دیوونه می شدم و فقط کارم شده بود گریه و با گریه ازت مراقبت می کردم، بابا هم سرکار نرفت بردیمت بیمارستان مادر و کودک ، دکتر عیدی نژاد بود ، ویزیتت کرد و گفت نگران نباشین این ویروسه شایع شده دندون هم داره درمیاره ، دارو بهت داداما تبت هی قطع میشه دوباره میاد آزمایش ادرارت هم تکرار کرد،
خدای مهربون بخاطر همه ی مادرای خوب دنیا به منم که یه مادرم نگاه کن و دختر کوچولومو حفظ کن و شفا بده ، آمین
دوستای گلم برای دخترکم دعا کنید چیزیش نشه و دوباره سالم بشه