شروع آب بازی
ناناز مامان
امروز بردمت حمام،انقدر آب بازی رو دوست داری که وقتی می خواستم بیارمت بیرون نمی اومدی و انقدر گریه کردی ،عشق حمام شدی
خونه ی باباجون اینا هم که رفته بودیم دستتو کرده بودی توی تنگ ماهی و بازی میکردی ، تا اینکه مجبورمون کردی واست یه تشت کوچیک آب کردیم و آوردیم تا بیخیال ماهیه شدی
چند روز پیش هم رفته بودیم گالری مبل یه آکواریوم اونجا بود انقدر ذوق ماهیارو کردی که حتی وقتی اومدیم تو ماشین هم برگشتی و به ماهیها نگاه میکردی
امروزم رفتیم بیرون انقدر برای مغازه ی ماهی فروشی ذوق کردی که تا اومدیم خونه گریه میکردی ، آخه می خواستی همونجا بمونی
حالا تصمیم گرفتیم واست یه آکواریوم بخریم با اینکه کارم دو برابر میشه
قربون دخمل قشنگم برم که بهونه گرفتنو یاد گرفته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی