همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

عاشقانه با تو موقع شیر خوردنت

چه حس زیباییست مادر شدن،و من از خدا ممنونم که مرا لایق این حس دانست عشق من اولین باری که از ثمره وجودم نوشیدی تمام 15ساعت درد رو فراموش کردم  و حالا دنیا رو بهم میدن  وقتی موقع شیر خوردن دست کوچولوتو میاری و یقه لباسمو محکم میگیری انگاری میخوای نذاری ازم جدات کنن  وقتی تو چشام زل میزنی و بعد یه خنده خوشگل بهم هدیه میدی و دوباره شیر میخوری وقتی هی موقع شیر خوردن باهام بازی میکنی و یه کوچولو میخوری و دور و برتو نگاه میکنی و میخندی و شیر میخوری و دوباره تکرار شیرین کاری هات وقتی خوابی و شیر میخوای لب بالاتو تیز میکنی و هِه هِه هِه میکنی و دستتو تند تند تکون میدی وقتی تو بغلم ایستاده نگه...
23 مهر 1390

بازی

دخمل ناز ما حدود یه هفتست که دنگی دنگی بازی میکنه و وقتی ثابت نگهش میداریم خودش سرشو تکون میده ،الهی من فداش بشم عاشق تلویزیونه و اگه از یه چیزی خوشش بیاد و ما کانالو عوض کنیم گریه میکنه،واسه برنامه کودک چون رنگاشون شاده ذوق میکنه ولی امروز بازی استقلال و راه آهن بود لباساشون زرد و آبی بود و زمین سبز کوچولوی باهوشم پلک نمیزد و همین طور داشت فوتبال میدید داری تلویزیون میبینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
22 مهر 1390

تنها خوابیدن وندا

گل بهارم ٢شب بود که وقتی تو بغلم خوابت میبرد می خوابوندمت تو تختت ولی خیلی بی تابی میکردی تا خوابت میبرد تا اینکه مامان جون اینا دیشب اومدن خونمون و شما همش بغض میکردی مامان جون گفتن فکر کن ببین چرا اینجوری میکنه،تنها چیزی که به ذهنم اومد جدا خوابوندنت بود،دیشب تو بغلم خوابوندمت راحت خوابیدی، کوچولو فقط میخواستی پیش مامان باشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میدیدم وقتی تو بغلمی محکم دستمو میگیری نگو می خواستی تنهات نذارم،مامان بدجنس شده مگه نه؟ مامان از شما معذرت می خواد حتی با پتوی خودمون که می پوشونمت راحت می خوابی،دخمل باهوشم راستی آقاجون اینا واست یه کفش خوشمل هدیه آوردن ...
21 مهر 1390

دخمل خوش شانسم

عسلم امشب با آقای پدر داشتیم نظرای جدیدو چک می کردیم ، دیدیم  پیام تبریک داری خوشگلم به مناسبت روز کودک یه مسابقه بود به این مضمون که هر مادری یه جمله به کودک خودشون بگن جمله من به تو این بود : فرشته ی آسمونی تو این روز زیبا زمینی شدنت بیشتر خودنمایی می کنه ، روزت مبارک  و تو برنده ی نمایش یکی از عکسای زیبات در منوی کاربری نی نی وبلاگ شدی منم این عکستو دادم فدات بشم که خوش شانسی ...
19 مهر 1390

روز کودک

       روز همه کوچولوها مبارک                                             وندای ماماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان روزت مبارک گلم از خدا میخوام که همیشه لباتو خندون و دلتو شاد ببینم ووووووووووووووووووووو شاهد موفقیت هات باشم دخمل یکی یه دونم   نانازم امروز بابا واست یه دستبند خرید منم واست یه دست لباس پاییزه خریدم،مبارکت باشه چون عروسک و اسباب بازی زیاد دا...
17 مهر 1390

اولین تولدی که دعوت شدی

شکوفه ی گیلاسم دیروز اولین تولدی بود که دعوت شدی،تولد هلن دختر دایی من،   وقتی داشتم واست مینوشتم خاله جان سحر خونمون بود تا من بلند شدم تلفنو جواب بدم ادامه جمله بالا نوشته بود:دیروز اولین تولدی بود که به زور بردیمت چون لج رفته بودی ...
15 مهر 1390

تولد بابایی

آمدی بدنیا و دنیا مات و مبهوت به تو می نگرد،همه جا را سکوت فرا گرفته تا خدا صدای تو را بشنود....صدای دلنشین تو در لحظه ی شکفتنت.........عطر حضورت فرا گرفته همه زمین را تو یک رویایی که حقیقت داشتنت معرکه است....داشتن یکی مثل تو معجزه است امروز روز میلاد دوباره تو است و من خیلی خوشبختم از اینکه منت بر دیدگانم گذاشتی و شدی همسرم......دوستم.......عزیزتر از جانم عشقم میلادتو زیباترین رویداد دنیاست.میلادت بهاری  امسال من به بابا ٢تا هدیه دادم،یکی از اونا....................................................................... وندای عزیزمه  وندا خانم توی دومیش هم  سهیمه(یه انگشتر بود عسلکم) باباجون ت...
12 مهر 1390