باران و وندا
توچول موچولو جدیدا میبرمت پشت پنجره و بیرون و تماشا میکنی خیلی هم دوست داری و میخندی،اولین بارونی هم که اومد گذاشتمت تو کالسکه و از تماشای بارون لذت میبردی
اینجا هم هوا سرد بود نذاشتی کلاه سرت کنم منم دستمال سرتو مثل روسری کردم سرت، شدی ننه نقلی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی