عید غدیر با خاله صبا
عروسک خاله جون اومد و من نگران بودم تو نشناسیش و غریبی کنی و خاله غصه بخوره ولی شما انقدر خودتو واسشون لوس کردی و باهاشون حرف میزدی بیا و ببین،عمو محمدرضا هم ماساژت میداد و شما هم عشق میکردی،تو بغل خاله هم راحت می خوابیدی خاله جون هم از حالتهای مختلف ازت عکس انداخت این یه نمونشه
اینم هدیه هایی که خاله و عمو واست آوردن
اینا هم هدیه ی مامانی و آقاجون واسه عید غدیر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی