فرنی خورون
نفس من امروز 6.11.1390 ساعت 3 بعد از ظهر شما برای اولین بار طعم غذا رو چشیدی
بریم که بقیه رو گذاشتم ادامه ی مطلب
ناناسی من با لیوانت بهت آب دادیم اما بلد نبودی بخوری و فکر میکردی اگه بخندی میشه انقدر خندیدی که من و بابا هم به خنده افتادیم،هی به بابا نگاه میکردی و می خندیدی
مامان سوسنی و بابا جون حاجی و خاله سارا جمعه 7بهمن اومدن خونمون و واست این سه چرخه ی خوشگل و هدیه آوردن شما هم خیلی ذوقشو کردی،مرسیییییییی
این مقنعه ی نمازه که الان اندازته اما چادرش حالا حالا ها اندازت نمیشه،اینا رو سیسمونیت بوده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی