همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

هفته ای که گذشت

1391/5/24 7:17
نویسنده : مامان صدف
447 بازدید
اشتراک گذاری

گل خوشگلم سه شنبه ی گذشته دمای بدنت هی میرفت بالا ، البته فکر نمیکردم تب باشه چون قطع میشد و دوباره می اومد اما کم بود تا پنج شنبه ، بهت استامینوفن دادم و رفتیم مطب دکتر اما متاسفانه یه اشتباه پیش اومده بود و من از یه دکتر دیگه واست وقت گرفته بودم و دکتر اطفال دیگه بهت نوبت نداد (118 شماره اشتباهی داده بود) تا شنبه صبر کردیم و تبت هم قطع شد تا بردیمت پیش دکتر منیری ، معاینه ات کرد و گفت مجاری اداریت بسته است و همین باعث عفونت میشه ، بهت دارو داد تا استفاده کنیم و بعد شش روز بازش کنن، و بعد از اون آزمایش بدی تا ببینن عفونتت چقدره و دارو تجویز کنن، منم از دلشوره دارم میمیرم و انقدر عصبی شدم که حوصله ی خودمو هم ندارم

ایشالا زودتر خوب شی عزیزکم، برات نذر کردم

این چند روزی که خونه ی مامان سوسنی بودیم ماه بودی عزیزم

میرفتی رو تخت خاله سارا و بازی میکردی و پایین نمی اومدی(تخت خاله دو طبقه است)

به حمام و آب میگی آبَه

یاد گرفتی میگی دِک (یک) دو سه

 میوه هاتو پشت کوسنا قایم میکردی

گل موتو روز تولدت تو اسپیکر قایم کرده بودی خاله سحرم دلش نیومده بود بیرونش بیاره و هنوزم همون جا بود

وقتی می ایستی شکمتو تکیه میدی به میز  یا بالش و دستت تو هواست، دیگه کم کم داری ایستادنو یاد میگری

وقتی کسی تلفن کرده تلفن و میگیری و یه کم صحبت میکنی و دهنتو میچسبونی به تلفو بعد گوشی رو میدی بهمون

پست قبلی رو بابا جونی وقتی ما نبودیم نوشته، فکرشو هم نمیکردم ، چه خوب نوشته مرسی بابایی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

lمامان نوژا
24 مرداد 91 8:54
سلام گلم .بلا بدور ایشالا زود زود خوب بشه گل دخترمون


مرسی خاله جون ، برا دخترم دعا کنید
مامان نوژاجوني
24 مرداد 91 11:49
ماماني ناراحت نباش ايشاله خوب ميشه وهمون ونداي شيطون بلا ميشه


توکل بخدا،فعلا که از ترس پنجشنبه دارم میمیرم
نایسل جون
24 مرداد 91 12:19
اخی الهی براشبمیرم الهی بهتر بشه


ممنون عزیزم ایشالا زنده باشی
نایسل جون
24 مرداد 91 12:19
تورودا دکتر خوب ببرش


بعد از کلی دکتر بردن این یکی رو قبول دارم،میسپارم بخدا
نایسل جون
24 مرداد 91 12:20
راستی مرسی من توکل کردم به خدا

من مطلب پدر وندا رو هم خوندم خیلی خیلی قشنگ بود


مرسی عزیزم لطف داری
مریم(مامان روشا)
24 مرداد 91 16:34
آخی عزیزم...بیشتر دختر بچه ها این مشکلاتو دارن ایشالا زود زود خوب میشی خاله
قربونت بشم با این کارای قشنگت
مامانی روشا بالاخره اپ شد


اومدم مریم جون با سرعت نور
سپیده
24 مرداد 91 17:54
سلام. با افتخار لینک شدید. خوشحال می شم ما رو هم لینک کنید. ممنون


شما لینکی عزیزم

آناهیتا مامانیه آرمیتا
25 مرداد 91 2:24
عزیزم ایشاله زودخوب میشی گلم
صدف جون آرمیتاهم چندروزه تب داره اماسرماخوردگی نیست نکنه این مشکلو داره دکترتشخیص نداد؟
راستی چطوری بازمیکنن باعمل یا نه ؟
عزیزم ناراحت نباش خوب میشه زوده زود ونداجونی


مرسی عزیزم اومدم پیشت
مامانی درسا
25 مرداد 91 3:46
ای جانم وندای خاله الهی من فدات شم دردات بیا واسه من عزیزم ....... مامانی انشاالله دخترکم خوب میشه ..... الهی شکر که دردش مشخص شد انشاالله درمان میشه ..... آقای پدر صد آفرین هم برای شما که خیلی خوب نوشتی


خدا نکنه خاله ی مهربونم، ممنون مژگان جون شما همیشه به وندای من لطف دارین
آناهیتا مامانیه آرمیتا
25 مرداد 91 16:43
صدف جون ممنون که توضیح دادی حتمابه دکترمیگم.
عزیزم خیلی جزیی هستش ناراحت نباش اگه دکترگفته خودت میتونی پس خیلی چیزمهمی نیست کارش فقط یه دقیقه اس وبعد عسلی خانوم خوب خوب میشه .
استرس وناراحتیه شما روی ونداجون اثرمیذاره ناخداگاه .منتظرخبرای خوبم عزیزم.
ببوس وندای خوشگل خالشو


مرسی عزیزم، از دلداریت ممنونم، آرمیتا جونمو ببوس
الهام مادر اينده
25 مرداد 91 23:59
اخي عزيزكم انشالله كه زود خوب شي


ممنون خاله جون
آرزوی من
26 مرداد 91 2:03
سلامتيه اون پسري که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...!


واقعا چه پسری ، افسانه ای
نایسل جون
28 مرداد 91 20:38
فداش شم بهتره؟


خدانکنه آره بهتره
مریم(مامان روشا)
29 مرداد 91 17:59
صدف جوون چه خبر از گل دختری آزمایش گرفتی!جوابش چی بود!


هنوز نبردمش عزیزم ، دکتر رفته بود سفر