وندا ، دنیای بابا
وندای عزیزم چند وقته که می خوام واست از احساس خودم ، لحظه ی تولدت بنویسم اما متاسفانه وقت نشد و بابا از این بابت عذر می خواد. این اولین مطلبیه که بابا واست می نویسه. شاید تولدت بهونه ی خوبی باشه واسه نوشتن.
در ابتدا خداوند رحمان رو شکر می کنم که بزرگترین هدیه زندگیمو در قالب یه فرشته ی آسمونی واسم به زمین فرستاد. عزیزم هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر به این اعتقاد پیدا می کنم که تو هدیه ای باشکوه از طرف خدایی. می دونی آخه موقعیت ما برای بچه دار شدن خوب نبود. من کار و درآمد خوبی نداشتم تا بتونم مخارج یه بچه رو اون طوری که دل من و مامانت می خواست تامین کنم. تا این که یه روز مامان صدف منو با خبر بچه دار شدنمون غافلگیر کرد. با وجود همه ی مشکلاتی که داشتیم، نمی دونی چقدر خوشحال شدم. اونقدر که سر از پا نمی شناختم و واسه به دنیا اومدنت لحظه شماری می کردم. تا این که مرداد سال 90 تو فرشته ی پاک خدا تصمیم گرفتی به روی چشمای من و مامان قدم بذاری.
نمیدونی چه حالی داشتم. از یه طرف نگران سلامتی تو و از طرف دیگه نگران مامانت بودم. مخصوصا وقتی که دیگه دکتر گفت بچه بطور طبیعی نمی تونه به دنیا بیاد.
وقتی پرستار اومد بهم گفت که مادر و بچه هر دو سالم هستند خیالم راحت شد. از خوشحالی نمی دونستم چکار کنم. گریه کنم؟ فریاد بزنم ؟ بخندم ؟ ... راستی میدونی پرستار تو رو چطوری وصف کرد؟ گفت: دو تا لپ چسبیده به یه بدن راست می گفت . آخه قربونت برم خیلی توپلی بودی.(دلم واست ضعف کرد) چاره نداشتم همونجا کف سالن بیمارستان سجده شکر بجا بیارم. فقط تونستم وضو بگیرم و 2 رکعت نماز شکر بجا بیارم. بعد از خوندن نماز شکر اولین جرقه تو ذهن من زده شد که تو هدیه ی آسمونی از طرف خدایی، می دونی چرا ؟
وقتی داشتم نماز شکر می خوندم رکعت دوم بی اختیار سوره ی کوثر رو خوندم. آخه می دونی سوره ی کوثر زمان تولد حضرت فاطمه (س) بر پیامبر نازل شد. اون زمان خدا می خواست به پیامبرش بگه چه گوهری رو به پیامبرش داده ، پس این سوره نازل شد. لحظه ی تولد تو هم خدا می خواست به من همینو بگه . به همین خاطر این سوره رو به یاد من آورد.
از اون روز به بعد هرچه بیشتر میگذره این اعتقاد که تو هدیه ی خدایی قویتر میشه. عزیز دلم،دخمل گلم، یکسال و پانزده روز از تولدت میگذره و من به اندازه ی تمام این ثانیه هایی که گذشته به خدای بزرگ شکرگزاری بدهکارم.
بدهکارم چون دخمل خیلی باهوش (مامان از هوشت واست نوشته) ، صبور ، تو دل برو ، قوی مثل تو رو بهم داده.
پس با تمام وجودم خدا رو شکر می کنم و ازش می خوام هدیه ی باشکوهش رو واسه من و مامان صدف حفظ کنه و به ما این قدرت و دانایی رو عطا کنه تا بتونیم استعدادهای تو رو به نحو احسن پرورش بدیم و ان شاء الله روزی برسه که تو عزیز دل ما تو همه ی مراحل زندگیت موفق باشی.
به اندازه ی تموم کائنات و مخلوقات خدا دوست دارم.