همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

عکس های خاطره ساز نفسم

1391/7/16 7:24
نویسنده : مامان صدف
457 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته ی روی زمین این روزها انقدر آتیش میبارونی که برای یه لحظه با خودم بودن دلم پر میکشه اما تا میخوابی خدا خدا میکنم بیدار شی......این همون حس مادریه که فقط ما مامانا درکش میکنیم

گل خوشگلم این خرسشو خیلی دوست داره و بینی و چشمای خرسی رو میگیره میگه شی(خرسی)

شال خرسی رو هم خودش میندازه و اگه منم بندازم دور گردن خرسی میکشدش

این زرافه رو هم خیلی دوست داری.....یادمه موقع خرید عید برات گرفتیم اما از همون مغازه بغلش کردی

حالا هم میدیش بمن تا دمشو بکشم و آهنگ بزنه و میگی اِشی (مرسی)

هر چیزی بدی به ما یا ازمون بگیری و وقتی واست کاری میکنیم میگی اِشی

اگه گفتی این چیه؟......وندا رفته پشت تی وی و از زیرش مامانو دید میزنه

مربا خورون به روش وندایی ما.......یه کم خودش....یه قاشق پر سفره

اینجا هم بند ساپورتتو کشیدی و کردی دهنت

انقدر خوابت میومد که حال نداشتی اما بیخیال تی وی هم نمی شدی

ستاره ی کوچولوی من رفته سر جعبه ی گل موهاش و بسته ی این یکی رو آورد و داد بهم.....فکر کردم میخواد بازش کنم اما هی گفت اِه ....میخواست بزنم تو موهاش......وقتی تو آینه خودشو دید انقدر ذوق کرد قربونش بشم

دل کوچولوش برا بابا اسماعیلش تنگ شده بود و هی میگفت بابا بَـــــــپ (رفت) بابا بابا......منم به بابا زنگیدم و گل دختری باهاش صحبت کرد....وقتی هم بابا کلید تو در میچرخونه میگه بابا   مَـــــ(آمد)........عاشق اینم هست که تسبیح بندازه گردنش.....

فندق ما چون سرما خورده بود نتونستم ببرمش حمام آب بازی کنه.......فسقلی هم خاله سارا رو گیر آورد تا موقعی که داشت صورت ماهشو می شست تو روشویی حسابی کیف کنه

دردونه داره میره پیش بابا که داره ماشین میشوره و هی میگفت بابا دَ دَ ....... در ضمن به تاب هم میگه تا تا

لوس شدن موقع بلالی خوردن برای آب کردن دل مامان و بابا

نانازم داره با شیشه ی خالی قطره آهنش کلی کیف میکنه.....هر از گاهی هم یهو از بوش بدش میاد و قیافه اش دیدنی میشه

اینم گریه های الکی عروسکم برای قبول شدن خواسته هاش....میخواد این عروسک از تختش بکنه.....روزی هزار بار انجامش میده

با اجازه ی گلتون بنده 5 بار کشو کمد دخملی رو مرتب کردم و خانم کوچولو همه رو ریخت بیرون و خندید....آخر سر من بیخیال شدم اما ایشون تازه یادش اومد که دسته های کشو ها هم هست که از جا بیرون بیاره

اخمم کنی بهت میاد.....دلم همه جوره تو رو میخواد

تک تک لحظه های با تو بودن را می ستایم حتی اگر گاهی کم طاقت شوم

دوستت دارم گل نازم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
16 مهر 91 18:45
توام مثل دوستت تسبیح دوست داری عزیزم عکسات خیلی نازبودن وندای زیبا


آره عاشق تسبیحه، قربون جفتشون برم
مامان ریحانه جون
17 مهر 91 16:53
واااااای.. چه بانمک بودن این عکس ها... از همه بیشتر از عکس بلال خوردن خوشم اومد...


مرسی عزیزم