کارای وندای 8 ماه و 9 روزه
نفس مامان امروز یه کارایی کردیییییییییییییییییییییییی که دلم ضعف میره حتی بخوام بنویسم
از تلویزیون موزیک پخش شد گفتم نانای نای و دستمو تکون دادم شمام یه دستتو تکون میدادی و می خندیدی،چند بار از ذوق تکرار کردم و باورم شد داری واقعا نی نای نای میکنی
قبلا روی چهار دست و پات می ایستادی و خودتو تکون میدادی و ماهم میگفتیم یک دو،اما امروز وقتی گفتم یک دو بعدش خودتو تکون میدادی
داشتی دکمه ی لباسمو می خوردی گفتم نه مامان این خوردنی نیست،آ آ ،فورا سرتو آوردی بالا و یه چیزایی به زبون خودت گفتی و دوباره دکمه خورون انگار داشتی واسم دلیل می آوردی یا شایدم داشتی دعوام می کردی،سه بار دیگه هم بهت گفتم و هر بار همین کارو کردی،تا اینکه دستمو گذاشتم رو دکمه و نذاشتم ببریش سمت دهنت
جدیدا اخم می کنی
دالی موشه رو کاملا یاد گرفتی و بازی می کنی
وقتی خوابت میاد هر جا باشی سرتو میذاری رو بازوت(تو روروئک،رو زمین یا توی تابت)اگرم توی بغلم باشی تو بغلم لم میدی و سرتو میذاری رو دستم
وقتی می می میخوای به می می اشاره میکنی و یا میزنی بهش
وقتی بهت غذا میدم آواز خوندنتم شروع میشه:مم مم مم مم مم...تا سیر بشی و با نخوردن اعلام کنی که دیگه نمی خوای
وقتی به چیزی اشاره میکنم متوجه میشی و نگاهتو به طرفش میندازی،قبلا به دستم نگاه میکردی
خودت اشاره کردنو بلد شدی
بای بای میکنی
میگم دس دس دستاتو تو هم قفل می کنی و میاری بالا اما هنوز کامل یاد نگرفتی
موقع شیر خوردن یکی از پاهاتو با دستت میگیری یا یکی از پاهاتو تکون میدی و میزنی به زمین
اندازه ی همه ی زیباییها دوستت دارم و خیلی خوشحالم که مامانتم